کد خبر 265560
۲۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۶

«حیات» گزارش می‌دهد؛

شهادت «امام حسن مجتبی(ع)»؛ در تاب رفت و طشت، طلب کرد و ناله کرد...

شهادت «امام حسن مجتبی(ع)»؛ در تاب رفت و طشت، طلب کرد و ناله کرد...

غریب مدینه، هم شاهد سیلی و تازیانه و شکستن پهلو بود، هم وارث غریبی فرق شکافته‌ی عدالت، هم هدف طعن و تشنیع و خیانت و خنجر از پشت زدن دوست و دشمن، هم جگرپاره از زهر خصم خانگی، هم دوخته تابوت و کفن به تیر شریکان شیطان و مدعیان قرآن... فدای غربتت ای آفتاب بی زائر و مزار «بقیع»!

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، هفتم صفر سال پنجاه هجری، سبط اکبر نبی مصطفی(ص)، نور دل فاطمه زهرا(س) مهجه قلب علی مرتضی(ع)، رابع اصحاب کساء، پاره تن پیامبر خدا، معصوم چهارم و امام و پیشوا و مقتدای دوم شیعیان، حضرت حسن بن علی المجتبی (ع) رخت بقا، از سراپرده عالم امکان و از محاق عالم خاک به فراخنای فلک العرش رضوان و قرب حضرت رب العالمین افکند و مشاهد غیب و مشارق قدس را به نور جمالش جلوه سر لم‌یزلی کرد و: «اَمَّا الدُّنْیَا ، فَبَعْدُکَ مُظْلِمَةٌ ؛ فَامَّا الآخِرَةُ ، فَبِنُورَ وَجْهَکَ مُشْرِقَةٌ»... شهادت مظلومانه غریب مدینه و ماه علی و فاطمه (س) عزای عظیم عالم اسلام است و سوگ بزرگ اهل بیت پیامبر (ص) که بقول «وصال شیرازی»: «امروز روز تعزیت آل مصطفاست»

شادی جانی و نور دل خورشید دو عالم...

«ابامحمد حسن بن علی بن ابیطالب (ع)» در نیمه رمضان سال دوم یا سوم هجری در مدینه و در خانه‌ای که کانون انوار وحی خداوندی و مهبط ملائکه الله بود، جهان را به قدوم مبارک خویش منور کرد.

کنیه آن حضرت، «ابومحمد» است که جد بزرگوارش مفخر عالمیان (ص) به آن حضرت اعطا فرمود. پیامبر اکرم (ص) او را بسیار دوست می‌داشت و در روایات آمده است که نواده محبوب خویش را مکرر بر شانه می‌نهاد و می‌گفت: «خداوندا، من دوستش دارم، تو نیز او را دوست بدار.»

«حسن» است آن که بدو دین پیمبر، به‌دوام است...

 در روایتی از پیامبر اکرم، امامت ایشان و امام حسین (ع) مورد تاکید قرار گرفته است: «الحسن والحسین امامان؛ قاما او قعدا: حسن و حسین امامند، چه قیام کنند و چه نکنند.» در حدیث دیگری آن حضرت می فرماید: «الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه: حسن و حسین، سرور جوانان بهشتند». و همچنین: «احب الله من احب حسنا: خدا را دوست دارد هرکه را حسن را دوست داشته است» و: «حسن منی و انا من حسن: حسن از من است و من از حسن» این احادیث در منابع متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است.

شهادت «امام حسن مجتبی(ع)»؛ در تاب رفت و طشت، طلب کرد و ناله کرد...

خواجه‌ی هر دو جهان گفت: «حسن»، جان من است...

امام حسن (ع) در وقایع مهم زیر در زمان پیامبر اکرم (ص) حضور دارند، که همگی نشان از جایگاه رفیع آن حضرت در نزد خدا و رسولش دارند:

اول- در ماجرای مباهله پیامبر با مسیحیان نجران، به همراه برادر کوچکترش حضرت امام حسین (ع) به عنوان: «ابنائنا»، در کنار مادر بزرگوار خود حضرت فاطمه زهرا (س) با عنوان: «نسائنا» و مولی الموحدین علی (ع) به عنوان: «انفسنا» در آیه شریفه مباهله.

دوم- به عنوان مصداق « اهل البیت» در جریان نزول « آیه تطهیر»

سوم- در جریان نزول سوره مبارکه «انسان» در شان اهل بیت (ع)

همرهم شاه نجف را، جانشین حیدرم...

امام حسن (ع) در دوران حیات امیر مومنان (ع)، همواره همراه پدر بود. در سال ۳۶ هجری با پدر از مدینه به بصره آمد تا آتش جنگ «جمل» را که فزونخواهان و قدرت‌طلبان پیمان شکن بر افروخته بودند، فرو بنشانند. پیش از ورود به بصره به فرمان امام علی (ع)، به کوفه رفت تا مردم را بسیج کند و آنگاه با مردم به یاری امام، به سوی بصره بازگشت. در معرکه «صفین» نیز، همراه پدر، پایمردی‌ها کرد. او در این جنگ، از پشتیبانی پدرش دست نکشید و تا پایان همراه و همدل بود.

امام علی (ع) به هنگام رحلت، بنا به فرمانی که از پیش، از پیامبر اسلام (ص) داشت، امام حسن (ع) را جانشین خویش فرمود، و امام حسین (ع) و سایر فرزندان خویش را گواه گرفت.

کشند از زیر پا سجاده، یاران! وای از این غربت...

معاویه پس از اعلام خلافت امام حسن (ع) از سوی مردم عراق، و تائید ضمنی آن از ناحیه مردم حجاز، یمن و فارس، به مجردی که خبر انتخاب امام حسن (ع) را دریافت نمود، با لشکری به سوی عراق به قصد یاغیگری و جنگ با امام حرکت کرد. از آن سو امام حسن نیز در میان مردم اعلان بسیج عمومی نمودند. هنگامی که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند، برخی از سران سپاه امام حسن‌ مجتبی از جمله «عبیدالله بن عباس» که فرماندهی کل را بر عهده داشت، به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحی و جسمی سپاه امام را بشدت تضعیف کردند.

در «ساباط مداین»، به خیمه‌گاه امام (ع) هجوم آورده و اقدام به غارت و آشوب کردند و در رویدادی تلخ، امام حسن مجتبی (ع) را ترور کرده و ایشان را به شدت زخمی کردند که تا مدتها تحت مداوا بود. ریش‌سفیدان و صاحب‌نفوذان عراق و حجاز و برخی از فرماندهان سپاه امام، مخفیانه نامه‌هایی به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروی کردند و حتی نوشتند که حاضرند امام حسن را تسلیم وی کرده و یا او را به قتل رسانند!

شهادت «امام حسن مجتبی(ع)»؛ در تاب رفت و طشت، طلب کرد و ناله کرد...

این صلح که نیست؛ «کربلای حسن» است!...

رسوخ نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایی لازم انداخته و توازن نظامی را به‌کلی دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به‌ناچار بر اساس شرایطی، خلافت را به معاویة بن ابی‌سفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت. صلح امام مجتبی بزرگترین تدبیر برای حفظ اصل دین و امامت شیعه و رسوایی معاویه در تاریخ بود و تنها راهی بود که در آن غربت و مظلومیت محض، برای مقابله با شقاوت و شیطنت جبهه باطل، برای امام مانده بود.

خود را تهی ز خون دل چندساله کرد...

معاویه پس از صلح، مفاد صلحنامه را زیر پا گذاشت و برای اینکه بتواند راه را برای ولایتعهدی فرزنش یزید هموار کند، توطئه قتل امام را تدارک کرد. مطابق با نقل شیخ مفید، معاویه وقتی تصمیم گرفت برای ولایتعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای «جعده بنت اشعث بن قیس» (همسر امام) فرستاد و به او وعده داد که در قبال مسموم کردن شوهرش، او را به ازدواج یزید درخواهد آورد.

شهادت امام مجتبی (ص) توسط معاویه، علاوه بر منابع شیعه، در منابع اهل سنت نیز گزارش شده؛ به عنوان مثال، «زمخشری» در مورد جزئیات این جریان نوشته است: «معاویه صد هزار (درهم) به زن حسن، جعده دختر اشعث وعده داد تا ایشان را مسموم کرد. او دو ماه بعد از آن زنده ماند. سم آن قدر اثر کرد که چندین طشت پر از خون از مقابلش برمی داشتند. حسن می فرمود: چند بار پیش از این به من سم داده اند، اما هیچ یک مثل این سم اثر نکرده است.»

صلح «حسن»، اسلامِ خروش است نه سازش!

جز از حسن اینقدر کرامت که شنیده است
این قدر کرامت که شنیده است و که دیده است

احمد روش و فاطمه رفتار و علی خو
روی مَلک از وصف رخش رنگ پریده است

گفتم رگ گردن، غزلم کرب و بلا شد
أحلی عسل ِ کیست که شمشیر کشیده است

صلح حسن اسلام خروش است نه سازش
اسلام یزید است که در خویش خزیده است

رفتند که آیین علی زنده بماند
مردان خدا، غرقه به خون، بی سر و بی دست

با قصد تماشای ضریحی که نداری
«از خون جوانان حرم، لاله دمیده است»

با صلح اگر کشته شدی کشته‌ی عشقی
بی عشق، کسی کرب و بلا را نچشیده است

در پاسخ یَابن الحسن نیمه شب کیست؟
کافاق در آفاق، سپیده است و سپیده است

شاعر: مهدی جهاندار

شهادت «امام حسن مجتبی(ع)»؛ در تاب رفت و طشت، طلب کرد و ناله کرد...

یگانه پرچم سرخ حسین را او دوخت

صدای درد به آن سوی زور و زر نرسید
صدا مقابل خود ماند، دورتر نرسید

صدا نجیب‌تر از قطره های باران بود
ولی به هرزه علف های کور و کر نرسید

مگر کبود به پهلوی مادرش ننشست؟
مگر که سرخ به پیشانی پدر نرسید؟

مگر مصیبت یاران رفته نوش نکرد
هزار زخم به بال و پرش مگر نرسید؟

چرا پس آن همه را این زمانه برد از یاد؟
چرا غریبی این عاشقی به سر نرسید؟

یگانه پرچم سرخ حسین را او دوخت
چه غم به دامن کرب و بلا اگر نرسید

چه حلمِ دامنه داری، چه صبرِ با صبری
رها نکرد تو را تا که بر جگر نرسید

شاعر: عباس چشامی

بالا بیار، حادثه را! کوه خون‌جگر!...

بالا بیار حادثه را کوه خون جگر!
آتشفشان شو از تب غم‌های کهنه‌تر

بالا بیار خون دلت را به روی خاک
این داغ های یکسره را تا فلک نبر

داغ سقیفه، داغ فدک، داغ بی‌کسی است
این زخم برملا شده این خون شعله‌ور

پهلوی درد مادر و تنهایی پدر
عمری زده کبوتر این زخم، بال و پر

آن دردهای مزمن و تلخ تو خوب شد
کرده است شوکران ستم بر دلت اثر

بالا بیار هرچه در این سال های سخت
هِی دیدی و شنیدی و افکندی از نظر

بالا بیار درد دل ناشنیده را
افکن به روی اهل زمینی که بی‌خبر...

دیگر مگر به خواب ببینند روز خوش
وقتی که صلح، جام شهادت کشیده سر

افسوس لقمه های محبت حرام شد
دیگر به سفره خانه این شهر بی پدر...

شاعر: سودابه مهیجی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha